هارپ

دو پايگاه اينترنتي مدعي شدند آمريکا با استفاده از سيستم اب و هوايي مشهور به هارپ موفق به راه اندازي زلزله اخير هائيتي و سرماي شديد در اروپا شده است. پايگاهاي اينترنتي «آلترانفو» و «لوپست»در گزارش خود ازاين مدعا آورده اهند: بسياري از دانشمندان پنج قاره معتقدند که زمين لرزه هائيتي (7/3ريشتر) به کمک سيستم آب و هوايي «هارپ» ايجاد شده و آمريکا به کمک اين سلاح نه تنها موجي خارق العاده از سرما را در اروپا پديد آورده تا تلاش هاي مخالفان جهاني با پديده گرم شدن آب و هواي کره زمين را مسدود سازد، بلکه بلافاصله نيز زمين لرزه «ويرانگر» هائيتي را تدارک ديده تا ناوگان خود را با هدف نهايي اشغال کوبا و ونزوئلا، در درياي کارائيب مستقر سازد. گروهي ديگر از دانشمندان که آنها نيز آمريکا را به استفاده از سلاح «هارپ» متهم مي کنند، دليل ايجاد زلزله در هائيتي و «اشغال نظامي» سريع اين کشور را وجود ذخاير نفتي غني آن مي دانند که چيزي از ذخاير نفتي ونزوئلا کم ندارد. اين کارشناسان با تاکيد بر اينکه آمريکا قطعا در هائيتي از سلاح «هارپ» استفاده کرده است، به اظهارات «زبيگنيو برژينسکي»، مشاور سابق «جيمي کارتر» و مشاور کنوني «اوباما» اشاره مي کنند که «هارپ» را سلاحي براي بي ثبات کردن کشورهاي غيرمتحد با واشنگتن توصيف کرده است. به گفته «برژينسکي»، «تکنولوژي روش هايي را در اختيار کشورهاي بزرگ قرار مي دهد که به کمک آن مي توانند جنگ هايي سريع و غافلگيرکننده به راه اندازند بدون آنکه حتي نيروهاي امنيتي شان در جريان قرار گيرند.» او اضافه مي کند: «ما روش هايي در اختيار داريم که به کمک آنها مي توانيم تغييراتي در آب وهوا، از جمله خشکسالي و توفان به وجود آوريم، و اين امر مي تواند توانايي هاي يک دشمن بالقوه را تضعيف و آن را به پذيرش شرايط ما وادار سازد.» از ديدگاه کارشناسان، آنچه درمورد زلزله هائيتي تعجب برانگيز است اين نکته است که اين زمين لرزه در منطقه اي به وقوع پيوسته که «زلزله خيز» نيست، ضمن آنکه اين کشور فقير و کوچک در نزديک به منطقه اي در پورتوريکو قرار دارد که شعبه اي از سيستم هارپ در آن مستقر است. در اين حال، زمين لرزه در ساعتي از روز به هنگام غروب آفتاب که آسمان به سرخي مي گرايد و غبارآلود به نظر مي رسد، ايجاد شده تا وضعيت آسمان وضعيت حاصل از استفاده از سلاح «هارپ» را بپوشاند. از ديگرسو، کارشناسان از خود مي پرسند چگونه چنين زلزله شديدي مي توانسته صرفا در نقطه اي کوچک به وقوع بپيوندد بي آنکه مناطق نزديک به آن مانند جمهوري دومنيکن حتي آن را احساس نکنند و هيچ سونامي نيز ايجاد نشود؟! اين درحالي است که هيچ کارشناس برجسته اي در رسانه هاي شمال آمريکا و کارائيب در شب حادثه درمورد رويدادي به اين عظمت اظهارنظر نکرده است. نيروي دريايي آمريکا هم اکنون هائيتي و بانک مرکزي آن را در اشغال دارد که پايگاهي براي پولشويي اين کشور بوده است. نيروهاي آمريکايي همچنين از هنگام ورود به هائيتي به هيچ داوطلب کمکي اجازه ورود به اين کشور را نداده، کار کمک رساني به مردم را مختل کرده اند و ابتکار عمل را نيز از ديگر کشورها از جمله فرانسه گرفته اند. در اين راستا، «آلن ژوايانده» وزير مسئول کمک رساني بشردوستانه فرانسه از سازمان ملل خواسته است نقش آمريکا را در اين ميان «روشن» سازد. گفتني است که سيستم «هارپ» سلاحي آب و هوايي است که از طريق ارسال يک انرژي فوق العاده به لايه يونوسفر (لايه فوقاني اتمسفر)، مولکول هاي آن را به تپش انداخته و به بازتاب قدرتمند اين انرژي وادار مي سازد. اين انرژي پس از «کاناليزه» شدن مي تواند اختلالاتي مانند خشکسالي، بارش برف و باران، سرماي شديد، سونامي، توفان، زلزله و... در نقطه تعيين شده، به وجود آورد. اين سلاح آب و هوايي به مجموعه نظامي -صنعتي بيلدربرگ (اربابان جهان) تعلق دارد.ضمنا مقاله اي در همين زمينه تحت عنوان «پروژه هارپ سلاح مخوف و چند منظوره اربابان قدرت» در يازدهم آبان ماه امسال در صفحه «دريچه اي به جهان» به چاپ رسيد.


پروژه "هارپ "، جايگزين زميني طرح «جنگ ستارگان»، به واسطه قدرت هاي متعدد و خارق العاده اي كه پديد مي آورد، «سلاح نهايي» آمريكا محسوب مي گردد. با «هارپ»، ارتش آمريكا قادر خواهد بود طرح «جنگ ستارگان» خود را در شكلي اقتصادي تر، اما بسيار خطرناكتر، از سر بگيرد، با اين تفاوت كه اين بار طرح برروي كره زمين انجام مي پذيرد.


اشاره
بدون شك، فجايع طبيعي در هر دوراني به وقوع پيوسته و خساراتي گاه جبران ناپذير به بار آورده اند. اما، آنچه امروز كمتر از گذشته طبيعي مي نمايد شدت عجيب و بي سابقه اين پديده هاي به ظاهر طبيعي است كه اغلب با بستر فصلي خود در ناهماهنگي كامل بسر مي برند. اين بي نظمي هاي آب و هوايي عموماً به حساب تأثيرات گازهاي گلخانه اي گذارده مي شوند. اما آيا حقيقتاً ارتباطي ميان تغييرات آب و هوا و اثرات گلخانه اي اين گازها وجود دارد؟ موضوعي كه مدت هاست سفره رسانه ها و فعالان صلح سبز را رنگين كرده و به بهانه اي براي توجيه علت هر فاجعه طبيعي تبديل گرديده است. اما، آنچه از همگان پنهان مانده و توجهات را كمتر به خود معطوف مي دارد، اين واقعيت است كه امروز خطري تازه، از نوعي ديگر، سراسر جهان را تهديد مي كند كه با تغييرات عجيب وضعيت آب و هوا در ارتباط است و در راستاي بلندپروازي هاي كشورهايي كه خود را يك «قدرت» و «ارباب جهان» مي دانند، عمل مي كند. و آمريكا يكي از همين اربابان «خودخوانده» است كه در ادامه بلندپروازي هاي «جنگ ستارگان» خود در تلاش براي دستيابي به سيستم تسليحاتي بسيار گسترده اي است كه قادر است اعماق زمين را در جست وجوي پايگاه هاي مخفي بكاود، تمامي اشكال ارتباطات هرتزي را متوقف سازد، بر رفتارهاي انساني تأثير گذارد، جريانات آب و هوايي را تغيير دهد، هواپيماها را همانند مايكروفري كه به كمك امواج كوتاه عمل مي كند، در آسمان «بريان» كند، و يا انفجارهايي به قدرت يك بمب اتمي پديد آورد. اما، نه فقط آمريكا... و اگر چه «به ظاهر» هيچ نشاني حكايت از استفاده از اين تكنولوژي مرگبار ندارد، اما موضوع آنقدر جدي است كه سازمان ملل در حاشيه بحث هاي خود پيرامون تأثيرات گازهاي گلخانه اي بر آب و هوا، پرداختن به مسئله «جنگ زيست محيطي» را نيز آغاز كرده است. هرچند كه، به رغم اطلاعات علمي موجود مسئله دست بردن در وضعيت آب و هوا با اهداف نظامي هرگز بخشي از برنامه سازمان ملل درمورد تغييرات آب و هوا نبوده، پيامدهاي تكنولوژي نظامي بر وضعيت آب و هواي جهان محور هيچ گفتماني را تشكيل نداده و هيچكس را نيز نگران نكرده است. و بحث هاي جاري پيرامون تغييرات آب و هوا كه صرفا بر موضوع گازهاي گلخانه اي متمركزند، نيز به هيچوجه اهداف استراتژيك و دفاعي واشنگتن را به زير سؤال نمي برد.

تكنيك هاي تغيير محيط زيست به اهداف نظامي بخشي از تحقيقاتي را تشكيل مي دهندكه اطلاعات چنداني درمورد آنها در دست نيست، چراكه در پس ديگر پروژه هاي ارائه شده با هدف بهبود شرايط زيست محيطي پنهان اند. با اين حال، «لوك مانپائي» پژوهشگر محيط زيست، خاطرنشان مي سازد، «از سال هاي دهه 1950، گزارش ها و بيانيه هايي رسمي در آمريكا انتشار يافته است كه بر فوايد نظامي تكنيك هاي تغيير شرايط آب و هوا تأكيد دارند. و از آن زمان، تحقيقات در جهت كنترل عناصر طبيعي هرگز متوقف نگرديده، حداكثر آن كه كنوانسيون سال 1977 پيرامون ممنوعيت استفاده از تكنيك هاي تغيير محيط زيست با اهداف نظامي و يا هر هدف خصومت آميز ديگر، از سرعت اين تحقيقات كاسته است.»

پروژه «هارپ»(High-Frequency Active Auroral Research Program HAARP) ، جايگزين زميني طرح «جنگ ستارگان»، به واسطه قدرت هاي متعدد و خارق العاده اي كه پديد مي آورد، «سلاح نهايي» آمريكا محسوب مي گردد. با «هارپ»، ارتش آمريكا قادر خواهد بود طرح «جنگ ستارگان» خود را در شكلي اقتصادي تر، اما بسيار خطرناكتر، از سر بگيرد، با اين تفاوت كه اين بار طرح برروي كره زمين انجام مي پذيرد.

در واقع، همه چيز از سال هاي دهه 60 و ارائه طرحي به منظور تسهيل ارتباط با زيردريايي ها آغاز گرديد. چراكه، تنها راه ارتباط با زيردريايي ها كه به دليل قرار گرفتن در اعماق آب ها فاصله بسياري با سطح دارند، استفاده از امواجي با طول موج بسيار كوتاه است. اما، استفاده از اين گونه امواج نصب آنتن هاي بسيار بزرگ را مي طلبد. بنابراين، آنچه اين طرح بايد ميسر مي ساخت، ايجاد آنتني عظيم آنهم در لايه هاي فوقاني آتمسفر بود.
هارپ چيست؟

«هارپ» يك فرستنده امواج الكترومغناطيسي است كه آسمان را هدف گرفته، الكترون هاي آزاد لايه يونوسفر را در بالاي آتمسفر در ارتفاع حدود 275كيلومتري كه از دمايي معادل 1400 درجه سانتيگراد برخوردار است، «منقلب» مي سازد و با اين كار مقادير زيادي انرژي به آنها منتقل مي كند. بدينسان، دما مي تواند تا 20درصد افزايش يافته، اين مناطق را كاملا منبسط سازد.

با دستكاري در اين تزريق نيرو به يونوسفر، نوسانات وسيعي در اين لايه حاصل گرديده، آن را به آنتني با طول موج هاي بسيار مهم و فركانس هاي بسيار پايين (از 40 هرتز تا يك هزارم هرتز!) تبديل مي كند. برد اين امواج بدين ترتيب به هزاران كيلومتر رسيده، آنها را قادر مي سازد در هر چيزي بر روي كره زمين حتي بدن انسان، نفوذ كنند.

«هارپ» پروژه مشترك نيروي هوايي و دريايي آمريكاست، اگرچه روس ها نيز از خيلي پيش بدان توجه دارند و اروپايي ها نيز به رغم اعتراض هايشان در خفا و از نزديك آن را دنبال مي كنند. چرا كه، كدام قدرت از تسلط كامل بر كره زمين و افراد بشر بيزار است؟

پايگاه رسمي «هارپ» در «گاكونا» آلاسكا واقع است. اين پايگاه از 360 آنتن به ارتفاع 72 پا تشكيل گرديده كه بر زميني به وسعت 400 كيلومترمربع اشراف دارند. امكان تأسيس و نصب اين آنتن ها از سوي مالكان چاه هاي نفتي همجوار فراهم آمده است.

تكنولوژي مورد استفاده پروژه «هارپ» براساس تجاربي پنهان كه سال هاست در اين منطقه كوچك انجام مي پذيرد، استوار بوده و پيشرفت هاي بسياري داشته است. هدف عمده «هارپ» كه در اصل يك سلاح كشتار جمعي است كه بخشي از برنامه نظامي «جوينت ويژن 2020» (Joint Vision 2020) آمريكا به حساب مي آيد، عمدتا بر دانش دما و كنترل انديشه به منظور آزمايش بر روي مردم متمركز مي گردد. اين طرح به ظاهر با هدف كاوش ذخاير نفتي و كاني ارائه گرديده است، اما اهداف پنهان آن خطري براي بشريت محسوب مي شود.

اجراي پروژه «هارپ» بسياري از دانشمندان و كارشناسان تسليحاتي، و نيز نمايندگان پارلمان اروپا را بسيار نگران كرده است. به طوري كه، يك كارشناس انرژي به نام «گراتان هيلي» كه مشاورت نمايندگان پارلمان اروپا را برعهده دارد، هم اكنون درحال جمع آوري اسنادي است تا به كمك آنها بتواند به اين طرح «پايان جهاني» خاتمه بخشد. و «مگوا هالووت»، نماينده بلژيكي كه رياست گروه سبزهاي پارلمان اروپا را عهده دار است، مسئوليت اين پرونده را به عهده گرفته، مسئوليت رسمي پيگيري درخواست هاي اعضاي گروه خود براي توضيح و وادار ساختن پارلمان اروپا به فشار بر ناتو- و از اين طريق، وادار كردن آمريكا به پاسخ به تمامي سؤالات لازم-، با اوست. «مگدا هالووت» تأكيد دارد كه اين نوع تسليحات علاوه بر پيامدهاي زيست محيطي، مي تواند آزادي هاي فردي و دموكراسي را نيز به خطر اندازد.

از ديگر سو، بسياري از دانشمندان، پژوهشگران، روزنامه نگاران و فعالان محيط زيست به اميد كشف چهره واقعي و پنهان پروژه «هارپ» كه از سوي نيروي هوايي و دريايي آمريكا يك برنامه تحقيقاتي «ساده و بي خطر» معرفي شده است، نقش كارآگاه خصوصي را در ارتش آمريكا ايفا مي كنند. قدر مسلم آن كه، هيچگونه اتفاق نظري در مورد اين پروژه در آمريكا وجود ندارد و شهروندان آن به استفاده از اين گونه روش هاي «علمي» به شدت معترضند. مانند دكتر «روزالي تربل»، يك شخصيت علمي رده بالا و بسيار شناخته شده كه در دوران رياست جمهوري «ريگان» مسئوليت تحقيقات پيرامون تأثيرات پروژه تسليحاتي «جنگ ستارگان» را برعهده داشته است. وي كه درحال حاضر مشاورت پارلمان اروپا را عهده دار است، تأكيد مي كند كه دانشمندان نظامي آمريكا تمامي توجه و تلاش خود را بر روي سيستم هاي آب و هوايي به عنوان يك سلاح بالقوه متمركز ساخته اند.

در سال 1995، كتابي با عنوان «فرشتگان با اين هارپ نمي نوازند» (توضيح م. «هارپ» معناي ساز «چنگ» را دارد كه در اين جا نويسنده منظور خود را با بازي با اين واژه ادا كرده است) كه پروژه «هارپ» را محكوم مي كند، در شمار پرفروش ترين كتاب سال آمريكا قرار گرفت.

پروژه «هارپ» درواقع به لطف انتشار مقالات متعددي در روزنامه ها و نيز برنامه هاي متعدد تلويزيوني در اين زمينه، افشا گرديد و در پي اين افشاگري، موجي از مخالفت ها در برابر اين پروژه شكل گرفت. از ميان مخالفان اين طرح، اطلاعات ارزشمند دو دانشمند به نام هاي «ريچارد ويليام» (شيمي دان) و پروفسور «زيلينسكي» (فيزيكدان آلماني و متخصص الكترونيك كوانتومي) به نگارش كتب متعددي پيرامون «هارپ» انجاميد. به گفته اين كارشناسان، قدرت عظيم ارسال انرژي ايستگاه «گاكونا» مي تواند برآب و هواي هر كشوري تأثيرگذارده، پيامدهاي مثبت و يا فجايع بي شماري از قبيل زلزله هاي شديد، سيل ها، تسونامي ها و... به بار آورد. بدينسان، پروژه «هارپ» كه مكمل زميني طرح «جنگ ستارگان» است، به دليل ماهيت ويژه سيگنال انتشار خود «سلاح نهايي» آمريكا محسوب مي شود.

يك پروژه 30ميليون دلاري
در پس اين تحقيقات كه در زمينه فركانس هاي بالا انجام پذيرفته و در آفاق شمالي به اجرا درمي آيد، در وهله نخست يك پروژه 30ميليون دلاري نهفته است كه ارتش آمريكا مي كوشد آن را تحقيقاتي در منطقه يونوسفر جلوه دهد. بانيان اين طرح به منظور جلب اعتماد افكار عمومي از هيچ تلاشي- چه به لحاظ انرژي و وقتي كه صرف آن مي سازند، و چه به لحاظ دلارهايي كه در راه تبليغات هزينه مي كنند- فروگذار نيستند. معهذا، هنگامي كه مي دانيم طرف هاي اصلي قرارداد نيروي دريايي و هوايي و وزارت دفاع آمريكا هستند، باور اين مطلب كه پروژه مزبور فاقد اهداف نظامي است، بسيار دشوار مي گردد.

در عمل «هارپ» به چه چيز شباهت دارد؟
درواقع، پروژه «هارپ» از تأسيساتي گسترده تشكيل گرديده كه چندين هكتار از زمين هاي «گاكونا»- منطقه اي كوچك در شمال شرقي «آنكوريج» آلاسكا- را به خود اختصاص مي دهد. اين محل چندان نيز دورافتاده نيست، چراكه تأسيسات مزبور در جوار ذخاير گازي و نفتي متعلق به شركت «آركو» (Arco) قرار دارد كه درعين حال امتيازات تكنولوژيك تشكيل دهنده «هارپ» را به خود اختصاص مي دهد وشركت پوششي اين تجهيزات نيز هست.

علاوه براين، «هارپ» به يكي از قدرتمندترين رايانه هاي كره زمين- كه در «دانشگاه آلاسكا» در «باتروويچ بيلدينگ» نصب گرديده- مرتبط است. درخصوص ظاهر آن نيز بايد گفت كه محيطي وسيع و بدون درخت است كه در آغاز 48 آنتن 20متري در آن نصب گرديده بود. هريك از اين آنتن ها به فرستنده اي به قدرت يك ميليون وات متصل است. طبق اين پروژه، سپس بر تعداد اين آنتن ها و قدرت و رقم فرستنده ها افزوده شده، قدرت نهايي به يك ميليارد وات افزايش يافت كه از 360 آنتن به دست مي آمد. فرستنده ها توسط 6 توربين به قدرت هريك 3600 اسب بخار تغذيه مي شوند كه 95 تن مازوت در روز مي سوزانند.

اما، اين تشكيلات به چه كار مي آيد؟ به طوررسمي، دانشمنداني كه بر روي اين فرستنده راديويي غول پيكر كار مي كنند، قصد مطالعه بر روي يونوسفر را دارند. با اين حال و در پس پرده، «هارپ» از لايه يونوسفر بهره گرفته، آن را به سلاحي ساخته شده از انرژي مبدل مي سازد.

يونوسفر لايه فوقاني استراتوسفر بوده، از اجزاي يونيزه بسيار پرباري تشكيل گرديده است. اين لايه از ارتفاع متوسط 48كيلومتري سطح زمين آغاز مي شود و تا ارتفاع 600كيلومتري بالا مي رود. وجود اين لايه كه تراكم انرژي در آن بسيار بالاست، براي سياره ما حياتي است، چراكه همانند لايه اوزون نقش اساسي «سپر» را ايفا و ما را در برابر پرتوهاي زيانبار خورشيد محافظت مي كند. لايه يونوسفر ازجمله اجزايي را كه بار الكتريكي داشته و از «بادها و توفان ها»ي خورشيدي و كيهاني به وجود مي آ يند، «جذب» خود مي سازد. تحقيقاتي كه از يك قرن پيش توسط تعدادي از دانشمندان انجام پذيرفته است، نشان مي دهد كه اين «مانتوي انرژي» كه از زمين محافظت به عمل مي آورد، مي تواند به كمك يك تكنولوژي مناسب به سلاحي استراتژيك و بسيار مهم مبدل شود.

«هارپ» براساس تحقيقات «برنارد ايستلاند» طراحي گرديده كه خود از تلاش هاي «نيكلاتسلا»، يك دانشمند كروات و مخترع نبوغ اوايل قرن بيستم- كه جريان آلترناتيو و نيز جريان سه فازه را مديون وي هستيم- الهام گرفته است. «تسلا» از جمله روندي را بنيان نهاد كه اجازه مي داد مقادير بسيار بالايي از انرژي الكتريك بدون كمك كابل در فاصله اي 42 كيلومتري انتقال يابد. وي بخش اعظم تحقيقات خود را به «انرژي يونوسفريك» و پديده هاي الكترومغناطيسي اختصاص داد. تأمين هزينه تحقيقات «تسلا» را «جي پي مورگان» بانكدار و شركت «وستينگهاوس» برعهده داشتند، اما اين حمايت بعدها به دلايل مالي متوقف گرديد.

اندكي كمتر از يك قرن بعد، «برنارد ايستلاند» با استفاده از تحقيقات اوليه «تسلا» در زمينه انرژي الكترومغناطيسي، بين سال هاي 1987 و 1994 نتايج 12 تحقيق خود را به ثبت رساند كه ساختار پروژه «هارپ» و تكنولوژي هاي مشتق از آن در زمينه تسليحات را تشكيل مي دهند. اما، امروز مالك اصلي امتياز اختراعات ثبت شده ديگر «ايستلاند» نيست، بلكه شركت «آپتي-آركو» (Apti-Arco)، يك كنسرسيوم نفتي است كه در پس خود نيروي دريايي و هوايي و نيز وزارت دفاع آمريكا را دارد. از هنگام ثبت تحقيقات «ايستلاند»، هرگونه تحقيقي در زمينه انرژي الكترومغناطيسي- حتي با اهداف پزشكي- مسدود گرديده و بدينسان، ميدان بسيار نويدبخش وسيعي از علوم و پزشكي به انحصار منافع ارتش آمريكا درآمده است.

جنگ امواج؟!
تمامي تكنولوژي به كاررفته در «هارپ» برپايه نشانه روي مجموعه اي از امواج بلند به سمت يونوسفر، و سپس مشاهده نتيجه آن استوار است. پيامد بمباران منطقه اي مشخص از يونوسفر به كمك امواج بلند، ايجاد آينه مجازي عظيمي است كه همانند يك آنتن عمل مي كند. اين آنتن مجازي فركانس هايي بسيار كوتاه رابه زمين ارسال مي دارد. براي تصوير بهتر عمل صورت گرفته، مي توان گفت كه علاوه بر آنتن مجازي كه بدين شكل در آسمان پديد آمده است، نوعي «مايكروفر» عظيم در بخشي مشخص از يونوسفر به وجود مي آوريم. و واي به حال هواپيماها و موشك هايي كه در اين لحظه از آسمان عبور كنند! برحسب قدرت فرستنده ها، مي توان همچنين سيستم هاي راهنماي الكترونيكي، رادارها و ديگر دستگاه هاي راديويي اين موشك ها و فضاپيماها را كاملاً مختل و يا آنها را به سادگي «كباب» كرد!

از ديگر سو، به لطف آنتن مجازي تشكيل شده از امواج فوق كوتاه، اين امكان نيز پديد مي آيد كه پوسته زمين تا اعماق بسيار زياد اسكن و به نوعي راديوگرافي شود. بدين ترتيب، نظاميان آمريكايي با افتخار تمام مدعي اند كه به كمك «هارپ» ديگر هيچ كشوري قادرنخواهد بود پايگاه هاي مخفي زيرزميني خود را كه پناهگاه سلاح هاي هسته اي هستند، پنهان نگاه دارد... طبق تحقيقات كارشناسان تسليحاتي آمريكا، همچنين مي توان با زيردريايي هايي كه در اعماق آب در دورترين نقاط اقيانوس ها سير مي كنند، ارتباط برقرار كرده، هر نوع موشك يا هواپيمايي - حتي هواپيماهاي «فريتو» - را كه وارد فضاي هوايي آمريكا شوند، رديابي و يا نابود كرد. هدف نهايي، ايجاد يك سپر محافظ كلي است كه قادر باشد اهداف دشمن- اعم از هسته اي يا متعارف- را از يكديگر متمايز ساخته، به شيوه اي متناسب به آنها «بپردازد». و بالاخره، هدف «هارپ» به ويژه جلوگيري از برقراري كليه ارتباطات راديويي و ماهواره اي دشمنان در منطقه اي مشخص است. علاوه بر اين، با تحقق اين پروژه، صاحبان آن خواهند توانست سيستم ارتباطاتي خود را به سيستمي تقريباً غيرقابل نفوذ مبدل سازند.

استفاده از امواج و خواص الكترومغناطيسي آنها سلاحي است كه به شكلي وحشتناك مؤثر واقع مي گردد. دكتر «روزالي برتل» تاكيد دارد كه آمريكايي ها آزمايشات خود پيرامون اين گونه تسليحات را از چهل سال پيش پنهان از ديد همگان و با ناديده شمردن كنوانسيون هاي بين المللي آغاز كرده اند. بدينسان، پروژه هاي متعددي شكل گرفته است كه عبارتند از: «آرگوس» (1958، Argus)، «استارفيش» (1962، Starfish)، «سولار پاورساتلايت» (1968و 1967، Solar Power Satellite)، «اسپيس شاتل اكسپريمنتز (1985، Space Shuttle Experiments)، «مايتي اوكز» (1986، Mighty Oaks) و يا «ديزرت استورم» (1991، Desert Storm).

در تمامي اين پروژه ها، به دلايل و بهانه هاي گوناگون چون قطع ارتباطات دشمن، سلاح هاي پلاسمايي و...، هدف جز بازي با يونوسفر و يا برخي امواج نبوده است. بنابراين، «هارپ» آخرين فصل اين پروژه هاست. آمريكايي ها حتي قصد دارند شبكه اي واقعي از ايستگاه هاي مشابه «گاكونا» در سراسر جهان پديد آورند و بدين گونه، نوعي سپر قابل تغيير برحسب اوضاع و احوال و شرايط براي خود برقرار سازند و بسياري از ديگر قدرت ها نيز همين سودا را در سرمي پرورانند. در راستاي اين هدف است كه مي بينيم مجموعه هاي تحقيقاتي ديگري پيرامون يونوسفر، ازجمله در پورتوريكو، نروژ (ترومسو)، پرو (خيكاماركا)، روسيه (در نزديكي مسكو) و يا «نيژني نوگورود» در اوكراين يا تاجيكستان به وجود آمده است.

بدينسان، مشاهده مي كنيم كه در پس اين پروژه تحقيقاتي به ظاهر ساده «هارپ» سلاحي مخوف نهفته است، و اين سلاح مخوف چنين امكاني را فراهم مي آورد كه برحسب باند فركانس به كار گرفته شده (بسيار بلند و يا فوق كوتاه)، تاثيرات خاصي- مانند كاوش در اعماق زمين از طريق اسكن آن، قطع كليه ارتباطات هرتزي (جنگ خليج فارس در سال 1991)، تغيير رفتار انساني (جنگ خليج فارس، افغانستان)، تغيير آب و هوا، «ذوب» هرگونه دستگاه پرنده در آتمسفر (جنگ ستارگان)، ايجاد زمين لرزه ها و توفان هاي ويرانگر، انفجارات قدرتمند در ارتفاعات (جنگ خليج فارس)- از فاصله دور بر محيط زيست گذارده شود. نظاميان پنتاگون بر اين ادعا هستندكه قدرت انتقال اين سيستم بسيار زياد و تا بدان حد است كه يونيزاسيون لايه هاي فوقاني آتمسفر را برمي انگيزد و آن را به آينه اي بازتاب دهنده مبدل مي سازد، و بدين گونه است كه با استفاده از اين پديده امكان برقراري ارتباط با واحدهاي دريايي و هوايي فراهم مي آيد.

آنچه كه نظاميان نمي گويند
يكي ديگر از زمينه هاي اجرايي« هارپ» كه بسيار نگران كننده مي نمايد، سلاح رواني- الكترونيك» است. در سال 1952، دكتر «خوزه دلگادو» استاد دانشگاه «ييل» آمريكا، به اين مهم دست يافت كه مي توان با قرار دادن افراد در معرض برخي فركانس ها و انواع موج ها، بر رفتار احساسي آنها تأثير گذارد. دانشمنداني چون «دلگادو» و دكتر «رابرت بكر» بدين ترتيب موفق گرديدند ثابت كنند كه دو موج در كنار يكديگر قرار داده شده كه فركانس يكي از آنها تغيير يافته باشد، اثراتي به بار مي آورند كه براساس آنها مي توان عملكردهاي مغزي عميق انسان را از فاصله دور تحت كنترل درآورد، و نتايج آن نيز «بسيار محسوس» خواهد بود.

در واقع، برخي امواج بسيار كوتاه (حدود 7 هرتز) مي توانند سبب پيدايش عناصري شيميايي در مغز گردند كه «طيف وسيعي از پاسخ هاي احساسي و يا عقلاني» را برمي انگيزند. و اين، برنامه پنهان برخي قدرت ها از جمله سركردگان نظامي آمريكاست كه ارباباني «خودخوانده»اند و تلاش دارند تا از طريق نسلي تازه از سلاح هاي رواني- الكترونيك موسوم به «ميليترويو»، ميدان الكترو مغناطيسي قدرتمندي را- كه به كمك سيستم «هارپ» و برحسب نياز تغيير يافته است- انتقال دهند. هدف، خنثي كردن نيروهاي دشمن و يا كنترل كامل بر مردم بدون اطلاع آنهاست.

از ديگر سو، به لطف تلاش هاي «بلاكمن» و «رزي ادي» مي دانيم كه امواج انتقالي تغييراتي در فشار خون پديد آورده، سبب تغيير جريانات يون هاي كليسم، پتاسيم و سديم مي گردند. اين جريانات با عبور از جداره هاي سلولي سيگنال هايي ميكروالكتريك به وجود مي آورند كه در سيستم عصبي پخش گرديده، مغز را از آنچه در اطرافمان مي گذرد، مطلع مي سازند. بدينسان، مغز پس از آگاهي از اطلاعات به نوبه خود سبب واكنش يك ماهيچه، اتخاذ يك تصميم و بروز يك احساس و يا حتي يك بيماري مي گردد. علاوه بر اين، اين امواج PH خون را تغيير داده و سيستم ايمني بدن را تضعيف مي كنند.

به اين ترتيب، اگرچه پروژه مزبور به داستان هاي تخيلي بيشتر شباهت دارد، اما جامعه اي «رواني- متمدن» پديد مي آورد كه مي توان با قرار دادن اعضاي آن در معرض امواج الكترومغناطيسي، آنها را به اطاعت از يك «صدا» وادار ساخت. همانطور كه مي دانيم، سركردگان نظم نوين جهاني به دو گروه تقسيم شده اند: در وهله نخست، بانكداران جهان و آژانس هاي سياسي و مذهبي كه خواستار كنترل مطلق بر اقتصاد جهان از طريق پول جهاني و منابع طبيعي هستند، و سپس نظاميان و سرويس هاي مخفي كه با دانشمندان تكنولوژي همدست و متحدند.

در اواسط سال هاي دهه 1970، «زبيگنيو برژينسكي» رئيس شوراي امنيت ملي در دوران رياست جمهوري «جيمي كارتر»، چنين پيش بيني كرد كه تكنولوژي كنترل افكار و مديريت جامعه بتدريج ظاهر خواهد گرديد. اين جامعه گروهي از زبدگان را هدايت خواهد كرد كه براي دستيابي به اهداف خود از هيچ كوششي، از جمله بهره گيري از ابزار تكنولوژيك، تأثير بر مردم و نظارت و كنترل كامل بر جامعه، فروگذار نخواهند بود.

تمامي اين حقايق در كتاب «فرشتگان اين هارپ را نمي نوازند» آمده است. در سال 1997، «نيك بگيش» يكي از دو نويسنده كتاب در مصاحبه اي كه در سايت «ليدينگ اج نيوز» انتشار يافت، اظهار داشت كه نمايندگان پروژه «هارپ» طرح هايي را تدارك مي بينند كه از مردم پنهان نگاهداشته شده، اما به كار نظاميان خواهد آمد. وي بر اساس مقاله اي از «واشنگتن پست» خاطر نشان كرد كه مقصد 40 درصد بودجه تجهيزات نيروي هوايي آمريكا پروژه هاي مخفي است و افزود: «اين پروژه ها آنقدر مخفي هستند كه كنگره آمريكا حتي نمي داند بر كدام پايه استوارند!»

از سال 1964، توجه نظاميان به گونه اي خاص به استفاده از امواج معطوف گرديد. در همين زمان بود كه دانشمنداني چون «رزي ادي» و «با وين» كشف كردند كه يك فركانس 450 مگاهرتزي كه به 16 هرتز تغيير يافته باشد، شيمي مغز مرغ ها و گربه ها را مختل مي سازد. براي ارتش ها كاملاً بارز بود كه تجربه اين امواج بر مجموع پستانداران مي تواند سلاحي وحشتناك و بسيار مؤثر باشد.

سلاح هاي نوتروني به سه دسته تقسيم مي شوند: سلاح هاي مرگبار با پرتوهاي الكترومغناطيسي، سلاح هاي غيرمرگبار با هدف خنثي سازي موقت افراد كه در تظاهرات هاي خشونت بار قابليت استفاده دارد، و سلاح هاي القاكننده ذهني يا كنترل رفتار.

كارشناسان استراتژي پنتاگون قاطعانه با استفاده از اينگونه روش ها موافقت دارند. اين را در نشريه داخلي «انقلاب در امور نظامي» (مؤسسه تحقيقات استراتژيك- كالج جنگ ارتش آمريكا) كه در دسترس عموم قرار ندارد، مي خوانيم: «ارزش هاي ما تغيير مي كنند و آفاق تازه اي به روي تكنولوژي گشوده مي شود. مدت زماني پيش، به هنگام جنگ سرد، عمليات و تسليحات رواني هنوز در مراحل ابتدايي خود قرار داشت. اما، اكنون كه پا به عصر الكترونيك و بيوالكترونيك مي گذاريم، لازم است در مرزهاي رواني و اخلاقي كه با ممنوع ساختن هرگونه تكنولوژي كه بتواند روح و روان دشمنانمان را، چه در داخل و چه در سطح بين المللي، به بازي بگيرد براي خود در نظر گرفته ايم، بازنگري كنيم... بلافاصله كه امكان آن فراهم آيد، شركت هاي خصوصي و يا نيمه خصوصي را به بهره برداري از يك تكنولوژي مناسب تشويق خواهيم كرد. به همين ترتيب، مي توانيم به كمك انواع تسليحات جديد مانند سلاح هاي ميكروبي فلج كننده، سلاح هاي رواني- تكنولوژي پيشرفته و... وارد عمل شويم!»

اما، واقعيت گاه از بهترين فيلم هاي تخيلي نيز فراتر مي رود. روس ها و آمريكايي ها از هنگام برقراري پايگاه هاي خود در نقاط مختلف كره زمين، مشتركا به استفاده از تكنولوژي «هارپ» پرداخته اند. اين دو قدرت بزرگ كه به ظاهر عليه يكديگر عمل مي كنند، پيوسته به مبادله نتايج تحقيقات علمي خود پرداخته اند.

برخي تحليلگران معتقدند كه «هارپ» هيچ چيز پنهان در خود ندارد، چرا كه اطلاعات پيرامون آن در اينترنت نيز انتشار يافته است. مدافعان «هارپ» همچنين مدعي اند كه «گاكونا»- كه در نزديكي قطب واقع است- نمي تواند زياني را كه مخالفانش ادعا مي كنند، به كره زمين وارد آورد. آنها حتي مي گويند كه ايستگاه «گاكونا» به هيچوجه به يك پايگاه نظامي نمي ماند، چرا كه هيچگونه تأسيسات امنيتي، حصار يا سگ هاي محافظ و محافظان مسلح در آن ديده نمي شود.

در واقع، هركس مي تواند به منطقه آنتن ها نفوذ كند و در وهله نخست همه چيز شفاف به نظر مي رسد. اما، اگر هدف از اين شفافيت ظاهري پنهان ساختن جنبه حقيقي «هارپ» باشد، چه؟ پايگاه «گاكونا»، محل تولد «هارپ»، امروز به يك ويترين تكنولوژيك تبديل شده است و شعبات گوناگوني در خاك روسيه و آمريكا دارد. از ديگر سو، سيستم فرستنده «هارپ» به راحتي قابل انتقال به وسيله كاميون ها و يا هواپيماي بزرگ نظامي است.
درواقع، عمليات «درهاي باز» گاكونا هيچ چيز را ثابت نمي كند، چراكه استفاده از فيزيك كوانتومي را فاش نمي سازد.

فجايع طبيعي يا حمله نظامي؟
اتحاد شوروي سابق و آمريكا از سال هاي 1950 تمامي توجه خود را معطوف آتمسفر ساختند. دانشمندان اين دو قدرت متوجه شده بودند كه ارسال امواج يونيزه كننده بسيار قوي امكان تغيير آب و هوا را فراهم مي آورد. در اواسط دهه 1970، مهندسان شوروي تمامي تلاش خود را براي دستكاري يونوسفر به كار گرفتند و فرستنده قدرتمند خود را به كار انداختند. بدينسان، مردم آلاسكا زمستاني به طور استثنايي گرم را پشت سر گذاردند، براي نخستين بار در ميامي و جزاير باهاما كه عملاً در خط استوا قرار دارند، برف باريد، و شوروي نيز از زمستاني ملايم بهره مند گرديد.

ايجاد نوعي آب و هوا در يك منطقه و يا يك كشور صرفاً با كاهش احتمال آن در منطقه اي ديگر ميسر مي گردد. در سال 1973، هندوراس كشور آمريكا را متهم كرد كه با دزديدن باران و تغيير مسير توفان «في في» با هدف نجات صنعت جهانگردي خود، اين كشور را با خشكسالي عظيمي روبرو ساخته است. اين توفان خساراتي به بار آورد كه در تاريخ هندوراس بي سابقه بود! السالوادور نيز اتهاماتي مشابه به آمريكا وارد آورد، و ژاپن مدعي شد كه با ايجاد توفان در «گوام»، باران لازم براي ادامه حياتش را دزديده اند. در اين حال، (زيمبابوه كنوني) و اسرائيل به دزديدن باران كشورهاي همسايه متهم شدند. طبق شايعات، دگرگوني عظيم آب و هوايي سال هاي 83-1982 ناشي از پديده «ال نينو» در اقيانوس آرام نيز براثر اقدامات شوروي در يونو سفر پديد آمد. اما، به شكلي شگفت انگيز بازگشت «ال نينو» پس از آن تأثيراتي مشابه برجاي نگذارد.

در دسامبر 1975، «هوارد بنديكت» خبرنگار آسوشيتدپرس، در گزارشي پيرامون جنگ آب و هوايي باعنوان «آب و هوا، سلاحي مخفي؟»، درمورد علت تكذيب وجود چنين سلاح هايي از سوي سخنگويان آمريكايي و روس نوشت: «اگر آنها اعتراف كنند كه از سلاح هاي برتر آب و هوايي برخوردارند، تصور واكنش مردم چندان دشوار نخواهد بود. چراكه، كمترين ناهنجاري آب و هوايي آنها را به اين فكر مي اندازد كه: جنگ است!»

و البته، نگران نكردن افكار عمومي يك اولويت است و رسانه هاي تحت كنترل كشورها در اين راستا بسيار مي كوشند. در فرانسه كه سانسور درمورد پديده هاي آب و هوايي كامل است، تنها يك نويسنده- «ژان مارك فيلترمن» كتابي درمورد جنگ آب و هوايي به نگارش درآورد كه «سلاح هاي تاريكي» نام دارد. «ژان موسي برتبرگ»، خبرنگار هفته نامه «و.اس.د» نيز اين شهامت را يافت كه بنويسد: «سرويس هاي مخفي به دنبال تخيلات خود مي روند. توفان هاي دسامبر1999 پديده اي طبيعي بود يا حمله تروريستي؟» اين روزنامه نگار در تحقيقاتي پيرامون سرويس هاي ويژه و نظامي مختلف آمريكا در سال 1970 فاش ساخت كه «زبيگنيو برژينسكي» در كتابي پيرامون كنترل وضعيت آب و هوا تحت عنوان «بين دونسل»، پرده از برنامه نظامي جنگ مخفي جديد آمريكا برداشته است. جنگي نامرئي با هدف نابودي بخش هاي مختلف توليد در كشورهاي رقيب: «تكنيك هاي تغيير آب و هوا مي تواند در راستاي ايجاد دوران هاي طولاني خشكسالي و يا باراني به كار رود.» سلاحي خاموش براي جنگي بي صدا!

كنترل افكار
دانشمندان مي گويند، نظاميان هنوز در مراحل تجربي كارهاي خود قرار دارند، اما در همين حد نيز نتايج بدست آمده بسيار «نويدبخش» است. نشريه «ديفنس نيوز»، ارگان نظامي رسمي آمريكا (شماره 19، مورخ 13 آوريل 1992) پيرامون جنگ خليج فارس و عمليات «توفان صحرا» در سال 1991 نوشت: ايالات متحده در ميدان نبرد سلاحي الكترومغناطيسي (EMP Weapon) به كار گرفت كه هدفي دوگانه داشت: قطع هرگونه ارتباط راديويي دشمن، و تأثيري وحشتناك در زمينه جنگ رواني! بدين ترتيب، بهتر مي توان درك كرد به چه دليل ده ها سرباز عراقي بدون جنگيدن خود را تسليم كردند.

ديگر شكل بكارگيري تكنولوژي چند منظوره «هارپ»، انتقال مقادير بسياري انرژي بدون استفاده از كابل است، كه به عنوان مثال براي تغذيه باتري هاي الكتريك يك زيردريايي كاربرد دارد. اما، زمينه اجرايي ديگري نيز وجود دارد كه بسيار وحشتناك است. كافي است آزمايشات مخفي و وحشتناك انجام گرفته برروي سربازان بيچاره را به خاطر آوريم كه طي آنها مقادير زيادي موادمخدر به منظور تغيير رفتار اين سربازان به آنها تزريق گرديد. و يا، همانطور كه در بالا بدان اشاره شد، تأثيرگذاري بر فعاليت هاي مغزي به كمك امواج الكترومغناطيسي. دكتر «نيك بگيچ» بي ترديد تأكيد مي كند كه يكي از اهداف پروژه «هارپ» كاربردي كردن چنين سلاحي است. «خوزه دلگادو» و يا دكتر «رابرت بكر» موفق شده بودند نشان دهند كه امواجي از نوع امواج بسيار كوتاه(ELF) به همراه يك جريان آلترناتيو فركانس هايي را پديد مي آورد كه مي توان از آنها با نتايجي كاملاً ملموس استفاده كرد. بنابراين، قابل درك است كه تكنولوژي هايي از اين دست براي كارشناسان استراتژي پنتاگون بسيار جذاب بنمايند.اگر شما در گوگل “HAARP” را جستجو کنید به هزاران هزار وب سایت برخورد خواهید کرد که در مورد HAARP نوشته اند… اما همه ی آنها به انگلیسی هستند. نهایتا ایرانی های عزیزی که با زبان انگلیسی آشنایی ندارند در مورد این مسئله ی حساس خبری نخواهند داشت، و ندانستن به این معنی است که از طریق هارپ هر آسیب و بلایی که دلشان می خواهند سر مردم دنیا بیاورند، و در اخبار ها و روزنامه ها به عنوان “پدیده های طبیعی” تقدیم مردم کنند و مطمئنا کسی که در مورد هارپ چیزی نمی داند خام این حرف ها خواهد شد.

حوادث طبیعی در طول میلیون ها سال طبیعی بوده اند بغیر از ده های اخیر که این حوادث برخی طبیعی و برخی دیگر از طریق تکنولوژی های پیشرفته تولید و به جان و مال مردم لطمه میزنند.

این حوادث ظاهراً طبیعی که غیر طبیعی تولید میشوند (مثل زلزله، طوفان ها، خشکسالی ها و سیل های بی شاخ و دم) را امروزه از طریق فرستادن ماکرو ویو (microwave) از ماهواره ها و پروژه های هارپ بوجود می آورند. قابل گفتن است که زلزله را نیز میتوان از طریق انفجار بمب اتمی در چاهای عمیق نیز تولید کرد.

من به عنوان شخصی که با تحقیق هایم به دنبال حقیقت های پوشیده هستم، وظیفه ی خود می دانم که جواب هایی را که پس از مطالعه در این مورد به دست آورده ام را به زبان فارسی، همراه با عکس و فیلم در اختیار ایرانیان بگذارم.

اگر چه این مسئله یک مسئله ی جدید و در عین حال به اثبات رسیده است، ولی با این حال در مورد آن تبلیغاتی انجام نمی شود. من نیز مسئله را از لحاظ علمی به طور مطلق مطرح نخواهم کرد. آنچه را که می خوانید بیشتر جنبه ی آگاهی دارد و تحقیق بیشتر در این مورد به عهده ی شما خواهد بود.



از هر کسی که این مقاله را می خواند خواهش می کنم این مسئله را جدی بگیرد. برنامه های وحشتناکه هارپ در راه است و همینطور که خواهید خواند علائم آن در ایران دیده میشود. این نوشته را بخوانید، و به این بلاگ در بلاگ هایتان لینک بدهید یا حتی نوشته ی من را در بلاگ هایتان بگذارید ، به دوستان ایمیل کنید، و کلا از هر طریقی که می توانید دیگران را نیز مطلع سازید، تا شاید بتوانیم جلوی عملکرد این سیستم و آن هایی که کنترلش می کنند را بگیریم.

هارپ چیست؟ به صدای هارپ گوش دهید

هارپ یک پروژه تحقیقاتی است که در ظاهر برای بررسی و تحقیق درباره لایه ی آیونوسفیر (Ionosphere) و مطالعات معادن زیر زمینی (با استفاده از امواج رادیویی ELF/ULF/VLF) تاسیس شده است. ولی در واقع ”پروژه ای با تکنولوژی جنگ ستارگارن” به منظور کامل کردن یک سلاح جدید پایه گذاری گردیده است.

( توضیح آنکه: جنگ هایی که از امواج “رادیویی”، “لیزر” و “نیروی مغناتیس” برای صدمه به نیروی مقابل استفاده کند به جنگ ستارگان معروف است و این اسم را از فیلم Star War گرفته اند)

آیونوسفیر چیست و کجاست؟

لایه ی آیونوسفیر در بالاترین لایه ی اتموسفیر (Atmosphere) قرار دارد.

این لایه تشعشات خطرناک “ماورای بنفش” و “اکس ری” خورشید را جذب کرده و مانند سقفی از ورود آنها به زمین جلوگیری می نماید تا زندگی بر روی کره زمین امکان پذیر گردد. همچنین به دلیل محیط الکتریکی موجود در آیونوسفیر از این لایه برای انعکاس امواج رادیوئی به اطراف زمین استفاده می شود. اگر این لایه به هر دلیلی دچار اختلال شود تاثیرا ت بسیار زیادی بر روی زمین گذاشته و زیستن را مختل می کند.

لایه آیونوسفیر چه ربطی به هارپ دارد؟

سیستم هارپ طوری طراحی شده است که بر روی آیونوسفیر تاثیر مستقیم داشته باشد. از نمونه های این تاثیرات قرمز و گداخته شدن و یا ذره بینی نمودن لایه را میتوان نام برد.

این سیستم در حال حاظر از یک مجموعه آنتن های مخصوص (١٨٠ برج آنتن آلومنیومی به ارتفاع ۵٠/٢٣متر) تشکیل و برروی زمینی وسیعی به مساحت ٢٣٠٠٠ متر مربع در آلاسکا (Alaska) نصب گردیده است.

آنتن های هارپ با پرتاب رادیو فرکانس های بالا به آیونوسفیر می توانند ناحیه وسیعی از آیونوسفیر را گرم کرده و در نتیجه این ناحیه به تپش افتاده و در اثر آن امواج پایین و فوق پایین ELF/ULF/VLF تولید و به زمین فرستاده شوند. لازم به توضیح است که از میان تاسیسات مشابه آن در دنیا، هارپ تنها سیستمی است که عملا قادر است جهت و زاویه پرتوها را کاملا در کنترل داشته باشد و هر ناحیه از آیونوسفیر را که بخواهند هدف گیری کنند.

آنتن های هارپ در آلاسکا

اصولا امواج آنتن ها پس از اصابت به آیونوسفیر و بازگشت به زمین قادر اند نه تنها به عمق دریا بروند بلکه فرا تر رفته و به اعماق زمین نیز وارد میشوند و عملکرد آن بمانند “رادیو ترموگرافی” (Radio Thermography) است که امروزه ژئولژیست ها برای اکتشافات مخازن مختلف شامل گاز و نفت استفاده می کنند. وقتی یک موج پایین “رادیو ترموگرافی” به داخل زمین فرستاده میشود به لایه های مختلف برخورد کرده و آن لایه ها را به لرزه می آورده و از لرزش صدایی با فرکانسی مخصوص تولید و به سطح زمین باز میگرداند و ژئولژیست ها از صدای بازگشتی قادرند مخازن زیرزمین را شناسایی کنند.

با این تفاوت که رادیو ترموگرافی سیستمی است که با قدرتی به کوچکی ٣٠ وات لایه های زیر زمینی را به لرزه درمی آورد و حال آنکه هارپ سیستم فوق الاده پیشرفته تری است که همان لایه های زمین را می تواند با استفاده از قدرتی برابر با ١,٠٠٠,٠٠٠,٠٠٠ (یک میلیارد) تا ,١٠,٠٠٠,٠٠٠,٠٠٠ (ده میلیارد) وات بلرزاند! بدیهی است که هر چقدر قدرت امواج بیشتر می شود, تاثیراتش بر روی آیونوسفیر و اثرات ذره بینی آن بالاتر می رود. هدف از استفاده از این قدرت چیست؟



http://zoodi.com/121/soraya.blog/s--EarthQuake-Haarp.gif

از نمودار فوق متوجه می شوید که آیونوسفیر گداخته شده (به رنگ قرمز دیده می شود) و سپس مثل یک قلب شروع به تپش میکند و از این تپش ها، فرکانس های فوق پایین تولید شده که پس از اصابت به زمین به داخل آن نفوذ مینماید و در توضیحات زیر مشاهده خواهید کرد که چگونه از این فرکانس فوق پایین و نیرومند، زمین زلزله و خرابی تولید میگردد.

برای درک چگونگی ایجاد زمین لرزه یک مثال بزنم: وقتی شخصی صحبت میکند، اول تارهای صوتی او میلرزند (مثل لرزش های ایجاد شده در آیونوسفیر). از این لرزش فرکانس صوتی تولید شده و پس از اصابت به پرده گوش شنونده، پرده گوش او را میلرزاند (مثل به لرزه در آوردن لایه های زیر زمین به سبب اصابت فرکانس های تولید شده از آیونسفیر) و سپس در گوش صدا تولید شده و شنونده آنرا به شنود.

خوب حالا که چی؟

با کمی فکر کردن می توان متوجه این شد که تکنولوژی هارپ “با ویژگی معادن یابی” برای پیدا کردن مخزن های گازی و نفتی ساخته نشده است! زیرا برای پیدا کردن مخازن نیاز به یک میلیارد وات نیست و یک ترموگراف برای این کار کافیست. با توجه به تاثیرات هارپ بر روی آیونوسفیر و نهایتا تاثیرات آن بر روی زمین و وضعیت آب و هوا، می باید در مورد این تکنولوژی کمی جدی تر فکر کنیم. این تغییرات شامل خشکسالی در مناطقی که تا به حال بی سابقه بوده است، بارندگی های سیل آسا در جاهایی که به خشک بودن معروف هستند، طوفان ها و سونامی ها و ساده تر از همه ایجاد زلزله را میتوان برای هارپ به شمار آورد.

ناگفته نماند که امواج بازگشتی از آیونوسفیر، پس از ورود به عمق دریا میتوانند صدمات جانی برای موجودات دریایی، به خصوص نهنگ ها و دلفین ها را در بر داشته باشند.

توضیحات کوتاهی در مورد برخی از کاربرد های هارپ به شرح زیراند:

١- ایجاد موج Extreme Low Frequency) ELF) با فرکانس از ١ تا ٢٠ هرتس به توسط آیونوسفیر، که با برخورد امواج هارپ تولید شده و سپس به زمین فرستاده می شود و تا اعماق ٣۵ کیلومتری زمین نفوذ نماید که پس از برخورد به لایه های مختلف زیر زمینی تولید صدا نموده و در پی آن ایجاد زلزله می نماید. برای تعاریف “فرکانس باند” ها به اینجا اشاره کنید.

٣٠ دقیقه قبل از زلزله ی سیچوان (Sichuan) در چین در سال ٢٠٠٨، واکنش گذاختگی آیونوسفیر در آسمان مشاهده میشد و در پی آن زلزله هولناک ٨ ریشتری در آنجا بوقوع پیوست. فیلم کوتاهی از این گذاختگی را تماشا کنید.

٢- با قابلیت تکنولوژی “ترموگرافی” می تواند کلیه اطلاعات معدن های زیر زمینی کره زمین را در اعماق کم شناسایی کند و کلیه تاسیسات زیر زمینی کشورهای دیگر را دقیقا زیر مطالعه قرار دهد.

٣- ایجاد سونامی، خشکسالی، آتش فشان، سیل ها، طوفان هایی نظیر طوفان کاترینا در نیواورلئان (New Orleans) طوفان گانو عمان .

۴- انتقال نیروی برق از محل تاسیسات هارپ به نقطه ی دیگر از زمین و همچنین انتقال برق از زمین به ماهواره ها.

۵- ایجاد اختلال و کنترل فرکانس های نوری مغز در سطوحی به وسعت شهرها و کنترل انسانها از راه دور و ایجاد “غش” و تولید ”وهم” در مغز انسانها.

۶- ایجاد اختلال در جریان برق و قطع برق شهری و اختلال در کار کامپیوتر هواپیماهای مسافربری (مقاله ای از شرکت بوئینگ (Boeing) در این رابطه بخوانید)، جت های جنگنده، کشتی ها، زیر دریایی ها و غیره.

٧- ایجاد انفجار های عظیم زیر زمینی با قدرت بمب های اتمی و بدون تولید اشعه های رادیو اکتیو (Radioactive).

٨- اختلال درعملکرد طبیعی آیونوسفیر که چرخش زمین را در کنترل دارد. احتمال بسیار میرود که درصورت دستکاری های متناوب تاثیراتی در حرکت چرخشی زمین ایجاد گردد، بدین صورت که یا چرخش را سرعت بخشیده و یا کند نماید.

٩- ایجاد دیوارهای رادیویی ضد هواپیما و ضد موشک.

می توان به راحتی گفت که همه اسلحه های جنگی معمول و متداول امروزه در مقابل با این تکنولوژی جدید کاملا متروکه به شمار میایند به گونه ای که “هارپ” میتواند با یک عملکرد کلیه کامپیوتر های یک هواپیما را از فواصل دور از کار انداخته و آنرا سقوط دهد.

با دقت متوجه میشوید هارپ استفاده های زیادی بعنوان تهدید و یا سرکار گذاشتن کشورها دارد. مثلا می خواهند به کشوری حمله کنند در این صورت برای جلوگیی از مزاحمت احتمالی کشور همسایه برای آنها زمین لرزه آورده و با سرکار گذاشتن آن کشور، برنامه های شوم خود را اجرا کنند.

در این مقاله ما فقط به نکته ١، یعنی فقط در رابطه با ایجاد زلزله بتوسط هارپ می نویسم.

در ابتدا نگاهی می کنیم به تعداد زمین لرزه هایی که در بیست سال اخیر در ایران رخ داده اند. این اطلاعات را از وب سایت “پژوهشگاه زلزله شناسی ایران“ به دست آوردم. این نمودار با توجه به تعداد زمین لرزه های بالای 3 ریشتر تهیه گردیده است.

نکته ی مورد توجه اینجاست که سیستم هارپ در سال ١٩٩٨ (١٣٧٧) تکمیل شد و این مصادف با سالیست که از آن به بعد به تعداد زمین لرزه ها در ایران اضافه شده است.

همان طوری که مشاهده می کنید، تعداد زمین لرزه هایی که در ایران در بیست سال اخیر آمده است رو به بالا بوده. محاسبات من اینگونه نشان میدهد که:

٧/٢٠٨ میانگین بین دهه ی ١٣۶٧-١٣٧٧

۴/۶٣٩ میانگین بین دهه ی ١٣٧٧-١٣٨٧

افزایش در دهه اخیر برابر با : ۴/٢٠۶ درصد

برای مقایسه نگاهی می کنیم به تعداد زمین لرزه های بیست سال اخیر در نیوزیلند که یکی از زلزله خیز ترین کشورهای دنیا می باشد. اطلاعات را از وب سایت “جی ان اس – نیوزیلند” به دست آوردم.

٣/١۵۵٩٣ میانگین بین دهه ی ١٣۶٧-١٣٧٧

٢/١۵٢٠۶ میانگین بین دهه ی ١٣٧٧-١٣٨٧

کاهش در دهه اخیر برابر با : ۴۶/٢ درصد

اگر به نمودار زلزله در آلاسکا، که مجموعه ی هارپ در آن واقع است دقت کنیم متوجه افزایش بسیار غیر طبیعی را در سال ١٣٨١ مشاهده می کنیم که تعداد زمین لرزه ها به یکباره چهار برابر سال های قبل می شود. این تغییر ناگهانی شاید به دلیل آزمایشات تحقیقاتی مسئولین هارپ در این ایالت باشد. اطلاعات زیر از از وب سایت “مرکز اطلاعاتی زمین لرزه آلاسکا” به دست آمده است.

٩/۴٧٧٣ میانگین بین دهه ی ١٣۶٧-١٣٧٧

۴/١٨۶۵٨ میانگین بین دهه ی ١٣٧٧-١٣٨٧

افزایش در دهه اخیر برابر با : ٨/٢٩٠

چرا درصد زلزله ها در عمق ١۴ کیلومتر در ایران اینگونه بالا رفته اند؟

در حین جستجو ها به یک عدد ویژه ای برخورد کردم که به نظرم غیر واقعی رسید. سئوالی برایم پیش آمد که چگونه اغلب زمین لرزه ها در چند سال اخیر در ایران در عمق ١۴ کیلومتر اتفاق افتاده اند؟ و وقتی نگاهی به دهه قبل انداختم متوجه شدم که عملا درصد زمین لرزه ها در این عمق یا صفر بودند و یا حد اکثر تا دو درصد.

یاد آور می شویم: زمین لرزه های خطر ناک در لبه های “رگه گسل” یا “Fault lines” تولید میگردند.

ارگ بم ما چه شد؟

بم بعد از ٢٠٠٠ سال ایستایی؟!



در اواخر آذر ماه ١٣٨٧ در اینترنت به دنبال مطالبی در مورد زلزله در ایران بودم، که به تالار گفتگو وب سایت پی سی ورلد رسیدم. در آنجا به مطلبی که شخصی با نام ”عادل کهن” (adelkohan) در مورد وقوع زلزله های پی در پی بندر لنگه نوشته بود برخورد کردم که در زیر مشاهده می کنید:

من ساکن بندرلنگه هستم، شهری کوچک در کنار خلیج فارس.
دو هفته قبل زلزله زیاد میومد که کمتر از 3 ریشتر بود. این زلزله ها تا دو هفته ادامه داشتند. در موقع زلزله بعضی از قسمت های دریا برای چند لحظه قرمز میشد و در این دو هفته ماهی ها میمردند و بعضی ها هم سوخته بودند. بعد چند روز بوی بد (مثل بوی فاضلاب) از طرف دریا به سمت شهر اومد.
در اخبار استان گفته بود که این به خاطر جلبک های سمی در دریا است (که من در این ٢٧ سالی که در بندرلنگه بودم جلبک سمی نشنیده بودم). بعد از این اعلام کرد که ماهی های بعضی مناطق استان را کسی مصرف نکند.
من یک تکه از فیلم حادثه عجیب که در دریا رخ داده می گذارم و نگاه کنید.
من خودم وقتی یک هفته زلزله پشت سر هم میکرد گفتم حتما کوه آتشفشان توی دریا است. حالا نظر دوستان چیه…

برای تماشای این فیلم کوتاه به اینجا اشاره کنید

این کلیپ کمتر از یک دقیقه است و تماشای آن به شما توصیه می شود. هنگام تماشا به قرمزی روی سطح آب دقت کنید.

دلفین های ما چه شدند؟

در سال ١٣٨۶ , ١۵٢ دلفین در خلیج فارس به طور غیر منتظره در دو نوبت به فاصله یک ماه مرده و به ساحل دریا کشیده شدند. دسته ی اول شامل ٧٩ دلفین و دسته دوم هم ٧٣ دلفین بود.

دلیل های مختلفی برای مرگ این دلفین ها آورده شد ولی اگر از من می پرسید هیچ کدام قانع کننده نیستند. این دلفین ها کاملا مشخص است که سوخته اند! اینکه “خودکشی” کرده اند، یا اینکه به خاطر “فعالیت های صیادی” مرده اند جوابگوی سوختگی بدن های آنها را نمیدهد!

به گزارش خبرگزاری آفتاب “علت مرگ ٧٣ دلفین دیگر که یک ماه پس از حادثه نخست رخ داد را نیز این کارشناسان بین‌الملللی در گزارش خود، ‘عوامل طبیعی’ اعلام کرده‌اند که در این گزارش هنوز عوامل طبیعی ناشناخته است و می‌تواند ‘شوک’ یا ‘استرس’ باشد که در نتیجه آن یکی از دلفین‌ها به سمت ساحل آمده و مابقی نیز به دنبال آن آمده‌اند یا یکی از آن‌ها برای شکار ماهی به سمت ساحل آمده و بقیه نیز آمده‌اند و در ساحل که شیب ملایمی دارد، گیر کرده‌اند.” ٢/١٢/١٣٨۶



آیا پاسخ به سئوال مرگ دلفین ها در خیلج فارس “هارپ” نیست؟

این سوختگی نیست؟؟؟؟؟؟



هارپ (HAARP) یک پروژه ایست که مسئولین اعلام کردند برای “بررسی و تحقیق” درباره لایه ی آیونوسفیر بر پا شده است. ولی در واقع این یک سلاح پیشرفته ی جنگی جدید است که کلیه ی اسلحه های صده ی قرن بیستم را فلج می کند.

هزینه های این پروژه مشترکا از طرف نیروی هوایی آمریکا، نیروی دریایی آمریکا، آژانس تحقیقاتی پروژه های دفاعی پیشرفته ی آمریکا و دانشگاه آلاسکا است. لازم به یادآوریست که سیستم “هارپ” در کشورهای گرین لاند، نروژ، شوروی و همچنین در روی بعضی از ماهواره ها به جهت فلج کردن سیستم رادیویی هواپیما ها و نهایتا سقوط آنها استفاده میگردد.

نتایج:

همانطور که گفته شد ارتعاشات رادیویی هارپ باعث سرخ شدن لایه آیونوسفیر شده و این لایه را به نوسان در می آورد.

این نوسانات به نوبه خود موجب صدا با فرکانس های پایین از ١ تا ٢٠ هرتس می شوند که فرکانس

(Extremely Low Frequency/Ultra Low Frequency ELF/ULF) نام دارند. این فرکانس ها پس از نفوذ به زمین، زمین زلزله ایجاد می کنند.

با توجه به ازدیاد درصد زلزله در سطح ایران در دهه اخیر نسبت به دهه پیشین که متجاوز به ۴/٢٠۶ % بوده است میتوان به وجود تاثیرات دیگری در ایجاد زلزله های مصنوعی پی برد، خصوصا آنکه این ازدیاد پس از آغاز فعالیت های هارپ واقع شده اند.

پیشنهادات برای پیش اخطار:

اینکه همه باید در مورد هارپ و ماهواره هایی که دارای چنین تکنولوژی هستند کاملا آگاه و مطلع باشند هیچ شکی نیست و قصد من در جمع آوری این اطلاعات صرفا به همین منظور نیز بوده است. بنابراین تقاضای ما از شما خواننده ی محترم با فروتنی چیزی جز این نیست که آنچه را که در این مقاله خوانده اید به دیگران انتقال دهید.

برای پیشگیری و دریافت پیش اخطار از این قبیل زلزله ها میتوان ایستگاهایی در حوزه های وسیع تاسیس و بکار گرفت و با اندازه گیری فرکانس صداهایی که از آسمان می آید به بروز این زلزله پی برد.

زمان دریافت پیش اخطارهای ELF بین ١۵ دقیقه تا ٣ ساعت قبل از وقوع زلزله متغیر است. زلزله ی چین ۳۰ دقیقه پس از مشاهده ی سرخی آیونوسفیر به وقوع پیوست.

اندازه گیری فرکانسELF/ULF در جاهایی که خالی از فرکانسهای مزاحم دیگر از قبیل برق فشار قوی، فرودگاه ها، ایستگاه های رادیویی و تلفنی میباشد، انجام پذیر است.

نمونه ای از یک دستگاه ELF/ULF سنج دستی و یک دستکاه Magnetometer را در زیر مشاهده میکنید. برای اطلاعاب بیشتر بر روی آنها اشاره کنید.



ُELF/ULF Receivers 0.01Hz-40Hz Bell-5180-Magnetometer

پیام آخر:

تصور نکنید که همه سیل ها، خشکسالی ها و زلزله ها طبیعی اند، خیر! اول گرم شدن “جو” را به دروغ به مردم میفروشند و در اذهان جاسازی میکنند و بعد همه بلاهای شبه طبیعی را بر سر مردم آورده و اگر کسی سئوال کرد که “این همه سوانح از کجاست؟” میگویند “تقصیر از شما است که هوا را گرم می کنید!”

هدف من از جمع آوزی و نوشتن این مقاله سیاسی نبوده و قصد تکرار شعار های ”مرگ بر آمریکا” را ندارم و صرفا به جهت ابراز نگرانی و نیز آگاهی به خوانندگان تهیه کرده ام.

و اما سوال من از شما:

آیا می توان نسبت به دو هفته زلزله متداوم در بندر لنگه بی اعتناء و بدون دانش بود؟

آیا این زلزله ها واقعا طبیعی است و یا به ظاهر طبیعی و عملا ساخت بشر است؟

آیا می توان به تحقیق بیشتر در این زمینه ادامه نداد؟

منابع: سايت هاي هارپ آلاسكا، مولتي مانيا، ارت پالس، كنسپيراسيون، موندياليزاسيون، آلترانفو، سيتي نت،ژئو ليبرتر،بيلبيت نامبرز.

نظرات